سپهرسپهر، تا این لحظه: 15 سال و 6 ماه و 23 روز سن داره

سپهر زندگی ما

اعلام استقلال

این روزها پسر گلی ما دیگه داره اعلام استقلال می کنه. چهارشنبه با هم دیگه رفته بودیم (طبق معمول پارک ) داشتیم برگشتیم که سپهر گفت می خوام از بقالی چیزی بخرم ؟ گفتم باشه با هم بریم بخریم. گفت: نه تو اینجا دم درخت وایسا من برم بخرم گفتم : نه منم باهات میام - نه خودم تنها می رم - آخه پول نداری که! - خوب بهم پول بده خلاصه من بهش پول دادم و رفت تو مغازه و ٥ دقیقه بعد بیرون اومد. خوشحال و خندان یه آب پرتقال خریده بود و بقیه پولش رو هم آورده بود. از همون روز هم گیر داده که من دستشویی می رم تو نیا. وقتی دستشویی داره خودش لباسش رو درمیاره و می ره تو ، وقت شستن من رو صدا می کنه که مامان بیا منو بشور.در این جریان اگه بخوای کمکش کنی هم هی می گه خود...
18 تير 1390

سپهر و دریا

ما با سپهر این یکی دو روز رفته بودیم شمال ویلای بابا مصطفی (بابای خودم ). طبق معمول سپهر خوشحال و سرخوش برای خودش کیف می کرد ( می رفت حیاط با ماشینش بازی می کرد ، آب بازی می کرد و ... ). پنجشنبه بعدازظهر هم رفتیم دریا مایوی کوچولوی خوشگلش رو پوشید و مشغول قدم زدن کنار دریا شدیم . رضایت نمی داد دمپایی هاش رو دربیارم می گفت مامان پاهام خاکی می شه وقتی دید که من بدون دمپایی راه می رم و بقیه هم بدون دمپایی راه می رن رضایت داد. یه کم که تو آب جلو رفت مایوش کمی خیس شد به من گفت مامان مایوم خیس شد درش بیار خراب می شه . بعدش هم رفت بغل باباجونیش به همراه بابا مصطفی رفتن تو آب . از رو موج ها می پروندنش و اون هم کلی می خندید. یه بار هم اومد گفت مامان ...
11 تير 1390
1